کبوتر حرم
" تو که کفتر سپیدی روی گنبد طلا "
" تو که پرواز میکنی تو حرم امام رضا "
تو که از سقا خونه ی این حرم آب می خوری
روی گلدسته های قشنگ اون تاب می خوری
تو که صاحبت داره یه بارگاه با صفا
پس چرا ازم می خوای دائم کنم برات دعا
ای که زائرا میارن برا تو آب و دونه
ای که داری جایی واسه ی خودت تو این خوونه
دیگه از غربت صاحبت برام سخن نگو
یا که از تنهایی امام برای من نگو
صاحب من نداره گنبد زردی از طلا
تا که یک لحظه بشینن روی اون کبوترا
صاحب من ! تو مدینه غریبه
اون که درد بی دوا رو طبیبه
صاحب من ! چون پرنده ای رهاست
اون به فکر لونه ی کبوتر است
تو بقیع چراغ و برق و خانه نیست
صحبت از شمع و گل و پروانه نیست
تو بقیع پیدا نمی شه لونه ای
کغتری بشینه روی شونه ای
تو بقیع زاری و اشک و ماتمه
چون بقیع مرثیه ی مجسمه
زائرای فاطمه سرگردونند
همه درد شیعه رو خوب می دونند
این قدر از غربت کفترا نگو
از غریبی امام رضا نگو
اون که چلچراغ داره تو حرمش
قربون اون همه لطف و کرمش
"جون مولا که تو هستی کفترش "
"راست بگو غریب اونه یا مادرش "
شیخ جعفر کاشف الغطا از علمای بزرگ است. شب ها محاسبه نفس می کرد و خطاب به خود می گفت : در کودکی جعفر کوچولو نامیده میشدی آنگاه جعفر شدی و سپس به تو شیخ جعفر گفتند و بعد از آن شیخ جعفر بزرگ گشته ای پس تا به کی گناه می کنی و شکر گذار این نعمت نمی باشی؟ !
امیر المومنین علیه السلام فرمود :
کسی که به محاسبه خود می پردازد ، سود می برد و هر کس از آن غفلت کند ، زیان می برد .
روزی در مجلس عارف گران قدر مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی یکی از حضار غیبتی کرده بود ، آن بزرگوار بسیار ناراحت شده بود و خطاب به غیبت کننده فرمود بود : چهل روز مرا به زحمت انداختی . (تا با کوشش در طی آن ، اثار شنیدن این غیبت را از خود بیرون کنم . )
ایر المومنین علیه السلام فرمود : شنونده ی غیبت همانند غیبت کننده است
" گیسوان خود نمایان کرده اند کار شیطان را چه آسان کردهاند"
در عبور از آسمان زندگی ظُلم بر اندام انسان کرده اند
رو به سامان بود اوضاع جهان مملکت را نا بسامان کرده اند
تا به کی بازیب و زیور ، بی هدف تکیه بر تخت سلیمان کرده اند ؟
این عروسک های غرب شیشه ای پشت بر دنیای ایمان کرده اند؟
این پلشتان هوای نفس باز غفلت از خون شهدا کرده اند ؟
این مریضان تفاخُر ، عقیده وار دودمان عشق بنیان کرده اند ؟
یا به نام پوشش حجب و حیا نیزه بر آیات قرآن کرده اند !
یا که زیر چتر آزادی کنون خون به قلب قطب امکان کرده اند !
جدایی ها مرا سر به راهم می کند
با سری پایین فقط کوچه نگاهم می کند
با امیدی نا امیدی من روم در خانه ام
حسرت و جشم چرانی ها مرا غرق گناهم می کند
از خودم آنکه به من نزدیکتر بود مدتی
با فغان و ناله ها نفرین به پایم می کند
"سالمه"کنیز امام صادق (ع) گوید: در محضر امام صادق بودم که وفات او فرا رسید ، بیهوش شد و به هوش آمد و گفت : به عمو زاده اش "حسین بن علی بن علی بن الحسین " هفتاد دینار بدهید و به دیگری هم این مقدار بدهید و به شخص دیگری هم این مقدار بدهید .
عرض کردم : آیا دستور به پرداخت درهم به کسی می دهید که با کارد به شما حمله کرد و می خواست شما را بکشد ؟
امام فرمود :نمی خواهی من از کسانی باشم که خداوند درباره آنان فرمود:
آنها روابطی را که خداوند به بر قراری آن دستور داده است حفظ می کنند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب در قیامت بیمناک ند
آری ، ای سالمه ! خداوند بهشت رو آفرید و آن را پاکیزه و خوش بو نمود و بوی خوش آن از فاصله دو هزار سال استشمام می شود اما بوی خوش آن را عاق والیدین و کسانی که قطع رحم کرده اند ، استشمام نمی کنند .
به نام آنکه ابر ها میگریاند تا شقایق ها بخندند
نازنین اختر تابنده ی من مهربان ای دوست یا بنده ی من نازنین
ای نور چشم جهان 1000 مرتبه ،900 جمله عاشقانه را در 800 جای مختلف به 700 زبان پیش 600 نفر طرح کردم 500 نفر آنها 400 جمله را به 300 زبان در 200 برگ ترجمه کردم 100 بار برای تو در 90 روز ، روزی 80 دقیقه و 70 جمله را در فاصله 60 روز در 50 روز ،روزی 40 مرتبه برای تو خواندم 30 تای آن ها را آموختم در 20 دقیقه 10 بار از تو سوال کردم 8 مرتبه به سوال من 6 جواب در فاصله ی 5 روز 4 مرتبه تورا 3 بار دعوت کردم 2 ساعت خواهش کردم تا 1 بار به تو بگویم
{ دوستت دارم عزیزم }
زندگی دو نیمه است
نیمه ی اول در انتظار نیمه ی دوم
نیمه ی دوم در حسرت نیمه ی اول
پروانه صفت چشم براه دوخته بودم
وانگه که خبر دار شدم سوخته بودم
دوستان این زمانه مثل گل انارند
از دور جلوه دارند نزدیک بویی ندارند
لبت را می مکم خواهی نخواهی تا نفس دارم
که من دیوانه عشقم به شیرینی هوس دارم
زندگی پر و بالی دارد با وسعت عشق پرشی اندازه مرگ
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد
زندگی شستن یک بشقاب ، یافتن سکه ده شاهی در جوی خیابان
زندگی دیدن یک باغچه از پنجره مسدود یک هواپیما ست
فکر بوییدن گل در کره ای دیگر ، لمس تنهایی ماه
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی بُعد درخت است به چشم حشره