نمی دانم چه خواهد شد.......
نمی خواهم بدانم کوزه گر با خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی شیطان و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفته گان خفته را آشفته تر سازد تا بگیرد او بدین ترتیب تاوان روزگار سهمناکم را ..............